ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کودکی نجوا کرد : خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک در چمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید پس کودک فریاد زد : خدایا با من صحبت کن و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد .
فریاد زد : خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد. ولی کودک نفهمید و در ناامیدی گریه کرد و گفت :خداا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم.