قالب های بلاگ اسکای

زیر نظر تیم سایبری تومور

قالب های بلاگ اسکای

زیر نظر تیم سایبری تومور

ذوالجناح اسب امام حسین

امام حسین علیه السلام، اسبی داشت که اسمش ذوالجناح بود. او با اسبش خیلی مهربان بود. مهربانی امام، ذوالجناح را هم مهربان و با محبت کرده بود. او عاشق امام حسین شده بود. وقتی روز عاشورا شد و امام حسین علیه السلام کشته شد، اسبش کنار او ایستاده بود. اسب مهربان امام، خیلی ناراحت بود.

او خاطر صاحبش امام حسین ناراحت بود.

 

امام حسین علیه السلام، اسبی داشت که اسمش ذوالجناح بود. او با اسبش خیلی مهربان بود. مهربانی امام، ذوالجناح را هم مهربان و با محبت کرده بود. او عاشق امام حسین شده بود. وقتی روز عاشورا شد و امام حسین علیه السلام کشته شد، اسبش کنار او ایستاده بود. اسب مهربان امام، خیلی ناراحت بود.

او دور امام می چرخید در حالیکه به بدنش تیر خورده بود و درد می کرد. اما اصلا به فکر خودش نبود. او به خاطر صاحبش امام حسین ناراحت بود.

ذوالجناح می خواست خبر شهادت امام حسین را برای خانواده اش ببرد. به خاطر همین پیشانیش را به بدن امام کشید. از خون بدن امام، پیشانی اش ، قرمز شد. سپس از بین دشمنان رد شد و خودش را به چادر خیمه ها رساند.

بچه های امام، صدای اسب مهربان پدرشان را شنیدند و از خیمه ها بیرون دویدند. اما پدرشان را ندیدند.

آنها فقط اسبی را دیدند که از ناراحتی سرش را به زمین می زند. ذوالجناح به بچه های امام حسین فهماند که پدرشان شهید شده است. بچه های امام دور اسب را گرفتند و برای پدرشان گریه کردند.

آن روز برای بچه های امام و اسب مهربان روز بسیار سختی بود. اما همین روز سخت، باعث شد خیلی ها از کارهای بدشان پشیمان شوند و توبه کنند.

او دور امام می چرخید در حالیکه به بدنش تیر خورده بود و درد می کرد. اما اصلا به فکر خودش نبود. او به خاطر صاحبش امام حسین ناراحت بود.

ذوالجناح می خواست خبر شهادت امام حسین را برای خانواده اش ببرد. به خاطر همین پیشانیش را به بدن امام کشید. از خون بدن امام، پیشانی اش ، قرمز شد. سپس از بین دشمنان رد شد و خودش را به چادر خیمه ها رساند.

بچه های امام، صدای اسب مهربان پدرشان را شنیدند و از خیمه ها بیرون دویدند. اما پدرشان را ندیدند.

آنها فقط اسبی را دیدند که از ناراحتی سرش را به زمین می زند. ذوالجناح به بچه های امام حسین فهماند که پدرشان شهید شده است. بچه های امام دور اسب را گرفتند و برای پدرشان گریه کردند.

آن روز برای بچه های امام و اسب مهربان روز بسیار سختی بود. اما همین روز سخت، باعث شد خیلی ها از کارهای بدشان پشیمان شوند و توبه کنند.

.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد